صورت مخفی|مرجع جدید ترین پست های فیسبوکی|پست های خنده دار |ترول های فیسبوکی

به در جه ای از کم بود محبت رسیدم که هر کی ماچم کنه اینجوری براش میرقصم:(

حالا نی ناش ناش 

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند:
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم!
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم!
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم!
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند ...
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم!
رسماً سوزونده هــــــــــــا

یارو : ﺍﯾﻦ ﺳﻮﭖ ﺭﻭ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ!
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺧﯿﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻻ ، ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﻩ ؟

یارو : ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ!

ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺍﮔﻪ ﺳﺮﺩﻩ ﺑﮕﻢ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻦ!!

یارو : ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ!

ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﮔﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﮕﻮ!

یارو : ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ،ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ! ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﮔﻮﺵﺑﺪﻩ!!

ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﭽﺸﻤﺶ .. ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺱ ؟

یارو : ﺍﻫﺎ !! ؟ ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺳﺖ! ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ عوضی...

من تعجب میکنم !!!

چرا قضیه ای که با دعوا حل میشه

اینقدر در موردش حرف میزنن؟

من نمیدونم این بچه خرخونا وقتی ازدواج کردن و بچه دارشدن

از چه افتخاراتی میخوان واسه بچه هاشون تعریف کنن ؟!

دِ آخه یه فرار از مدرسه ای ،

یه کتک خوردن از ناظمی ،

یه واحدهای پاس نشده ای

یه تقلب کردنی

یه سر جلسه امتحان نرفتنی

یه دعوا و بزن بزنی ،

یه چیزی باید باشه که با هیجان تعریف کنن عاخه!!!

خوش به حال بچه های خودم...

بابام ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻝﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ
ﺑﻌﺪ ﯾﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦﯾﺎ ﺑﺮﻭ ﻓﮑﺮﺍﺗﻮ ﮐﻦ ﺑﻌﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ !

بعله :|

پسرایـی ﮐﻪ ﺍﺑــﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻧﻮ ﻧﺎﺯﮎ ﺑﺮﻣﻴــﺪﺍﺭﻥ
ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘــﻪ ﺑﺎﺷﯿــﻦ ﮐﻪ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻻﻥ ﺍﺑــﺮﻭﻫﺎﯼ ﭘﻬﻦ ﺩﻭﺑــﺎﺭﻩ ﺑﯿــﻦ ﺧﺎﻧــﻮﻣﺎ ﻣُﺪ ﺷﺪﻩ
ﭘﻬﻦ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾــﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧــﻮﻣﺎ ﻋﻘﺐ ﻧﻤﻮﻧﯿــﺪ

امروز رفتم بازار لپ تاب بگیرم
.

.

هیچی دیگه پولم نرسید

تی تاب گرفتم :|